درین غم که مبادا گره به تار بود


دران حریر که آن یار بی وفا خفته است

هلال عید جهان را به نور خویش آراست


شراب چون شفق و جام چون هلال کجاست؟

مگر شراب شفق خورد شب ز جام هلال


که هر گهر که در او بود جمله در صحراست